ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
این اسم کتابیه که خانم نگار حقانی ذبیحی از میان 3500 نمونه در سطح مدارس ابتدایی مشهد مقدس انتخاب و گردآوری کرده و خودشون هم به شکل خیلی زیبا و جذابی تصویر گریش رو انجام دادن.
دوست دارم چند نمونه اش رو که برام بیشتر جالب بود رو برای شما هم بذارم :
من یک دفعه تفنگ خریدم وبه سمت خواهرم تیراندازی کردم و بعد خواهرم مرا به قسد(قصد)کشتن زد من تا دو روز باید هرچه خواهرم میخواست باید انجام می دادم و تفنگ مرا هم گرفتند و توقیف کردند.
اسم مهرداد فامیل موحد نسب
--------------------------
من یک شب توی جام جیش کردم داداشم به مامانم گفت مامانم منو دعوا کرد.منم شب توی جای داداشم آب ریختم تا مامانم دعواش کنه و موفق هم شدم.
آراد کلاس سوم
-----------------------------------
بدترین کاری که کردم وقتی بچه بودم مادرم برایم یک بچه اردک خرید و من فکر کردم پاهایش به هم چسبیده است و پاهایش را با قیچی از هم جدا کردم
مرتضی قدرتی:چهارم
-----------------------------------------------
من باخواهرم فقط یک بار دعوا کردم و بعد پشیمان شدم چون آنها دو نفر بودند و مرا زدند.
فرید-اول
-------------------------------------------------
کار بدم دوستم را مسخره کردم به خاطر این که کچل بود ولی او به من فحش بدی داد
گفت کره خر
--------------------------------
کار بد من این بود که یکدفه از شلوار بابام میرفتم بالا که شلوار بابام در آمد
سوده کلاس دوم.
بعدا نوشت:همونطور که توی پست قبل گفته بودم چند تا عکس از سوغاتی هایی که مامان اینا برای من گرفتن و براتون میذارم.
این همون بارونی یه که بیشتر دوسش داشتم.
واینا هم چند تا لباس که بینشون سفید و گل بهیه رو بیشتر پسندیدم.
بعد بعدا نوشت:راستی فیدلاگمو (چیزی شبیه به لینک دونی گودری) این گوشه دیدید؟تازه راهش انداختم خیلی دوسش میدارم!
بعد از بعد بعدا نوشت:میبینم که تنها من نبودم که نبودم،خیلیا مثل اینکه بعد از من هوس تعطیلات کردن.در هر حال هرجا هستید خوش باشید دوستای گلم منتظرتون می مونم:ماچ
همیشه توکتابخونه شون کتابی هست که تا مدتی تو رو سرگرم خودش کنه.کتاب جدیدی که اسمش وسوسه ات میکنه برش داری و ورقش بزنی "یک عاشقانه ی آرام "ه.نویسنده شم نادر ابراهیمیه کتاب با آشنایی گیله مرد کوچک با دختر آذری به اسم عسل از دامنه های ساوالان شروع میشه وبا زندگی و مبارزات اونها در سالهای بعد از انقلاب ادامه پیدا میکنه.دیالوگهای بین گیله مرد کوچک و دختر آذری عاشقانه و در عین حال پر مفهوم و پر نکته است و دریچه ای جدید از عشق وزندگی به روی خواننده باز میکنه.یه قسمت از یکی از دیالوگهاشو اینجا براتون میذارم:
"زندگی به اجزای بیشماری قابل تقسیم است که هر جزء ،به تنهایی ،زندگی است،زندگی باز هم زندگی. چه کنیم که نام جز و کل یکی است؟چه کنیم؟اما اگر قرار باشد که ما فقط یکبار زندگی کنیم،زندگی چیزی بسیار زشت و مبتذل خواهد شد همانطور که اگر دوبار عاشق شویم،عشق چیزی بی اعتبار و بی معنی میشود."