خانه عناوین مطالب تماس با من

دنیای لیموشیرینی من

دنیای لیموشیرینی من

درباره من

یه دختر26 ساله کاملا معمولی. ادامه...

روزانه‌ها

همه
  • پنج وارونه ی من
  • جایی برای گفتن دلتنگی ها
  • شعرهای ماندگار
  • صدفهای بی ساحل

پیوندها

  • تلق تلوق
  • وبلاگستان
  • پسر ترشیده
  • خاطرات یک پزشک
  • یک قدم دیگر تا مرگ
  • وب نوشته های یک جراح
  • سایت سلامت روان
  • مگه چیه دبخند
  • زبان آموزان
  • کافه کافکا

دسته‌ها

  • طنزنوشته
  • خاطرات
  • یادداشتهای روزانه
  • ایمیل نوشت
  • دلتنگی نوشت
  • آیا میشود مینیمال نامیدش؟
  • کتابخونه

ابر برجسب

یادداشتهای روزانه خاطرات اسرارآمیز سرگرمی کتابخونه یادم باشه زمانی برای فیلسوف شدن!! فوران های ذهنی آیا میشود مینیمال نامیدش؟ هه هه هه

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • دنیای لیموشیرینی من
  • یاد ایام
  • زمانی برای دیدن سریال شبکه خانگی
  • بعد از مدتی رکود
  • عشقی سوزان!:دی
  • فرار از یکنواختی...
  • چخبرته حالا!!
  • دور و نزدیک...

بایگانی

  • مهر 1395 1
  • فروردین 1394 1
  • بهمن 1393 2
  • آبان 1393 2
  • مهر 1393 2
  • شهریور 1393 4
  • مرداد 1393 4
  • تیر 1393 3
  • اردیبهشت 1393 1
  • فروردین 1393 3
  • اسفند 1392 6
  • بهمن 1392 3
  • دی 1392 3
  • آذر 1392 3
  • آبان 1392 1
  • مهر 1392 6
  • شهریور 1392 5
  • مرداد 1392 8
  • تیر 1392 11
  • خرداد 1392 13
  • اردیبهشت 1392 15
  • فروردین 1392 16
  • اسفند 1391 11

تقویم

مهر 1395
ش ی د س چ پ ج
1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30

آمار : 43696 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • السلطان ادرکنی... پنج‌شنبه 24 بهمن 1392 22:38
    سلام چند روزی هست که امام رضابعد ازسه سال طلبیدندو الان مامشهدهستیم.خوشبختانه هتل اینترنت داره وتونستم از اینجا به همه تون سلامی عرض کنم وبگم که به یادتون هستم. وقتی خبر قطعی شدن سفر رو شنیدم٬یه حس خیلی قشنگی بهم دست داد حس خوب یه دعوت دوباره به یه مهمونی باشکوه.یه حس خیلی لطیف غیرقابل توصیف٬هربار طلبیده میشم یه حس...
  • طعم جدید زندگی یکشنبه 13 بهمن 1392 00:22
    اول از دوستای گلم آرتیمیس جون و آقا محمد که چراغ این کلبه رو روشن نگه داشتن و بهم سر زدن خیلی ممنونم.واما اینکه این روزا حسابی سرمون شلوغه و کمتر فرصت پیش میادپای کامپیوتر بشینم.اونم با موس داغونی که حسابی روی اعصابه.فقط گاهی با گوشی جدیدی که داداشم برام هدیه گرفته و خیلی راحت تر از گوشی قبلیه میشه باهاش تو اینترنت...
  • شادی. دوشنبه 23 دی 1392 17:28
    برای لبخند زدن نیازی به دلقک یا جوک نیست برای لبخند زدن تنها فکری آسوده و دلی خوش لازم است این همه شادی فقط برای جریان ساده ی آب!
  • زنگ تفریح شنبه 14 دی 1392 01:59
    الان به ..................... الان به هفت ساله یه تخت دو نفره داره لامصب زمان ما می ذاشتن ما رو روی پاهاشون به حالت سانتریفوژ اینقد تکون می دادن تا پلاسمای خونمون جدا می شد، بیهوش می شدیم! ................ یارو نوشته من خیلی لاغرم هر کار میکنم چاق نمیشم یکی اومده کامنت داده رو تردمیل برعکس بدو! یکی از لوازم تحریرهای...
  • آخه بابا تو چیکار به چاق یا لاغر بودن من داری آخه!اه! شنبه 14 دی 1392 01:49
    چند روز پیش که اصلا حال و حوصله و اعصاب نداشتم قل عزیزم رفت عکسای آتلیه شون رو گرفت با داماد عزیز داشتیم عکسا رو میدیدم که ایشان به بنده فرمودند اینجا چقدر چاق افتادم!!همین جرقه کافی بود که آتش درون گدازه هاشو به بیرون پرتاب کنه!!وباعث بشه تا شب به جون خواهری غر بزنم.اونم حسابی عصبانی شده بودو با همسر گرام دچار درگیری...
  • زمان تنهایی دوشنبه 25 آذر 1392 00:53
    بعد از وقفه ای که این چند مدت ایجاد شد نوشتن چقدر برام سخت شده. دلم گرفته بود و دنبال کسی می گشتم که بی رو دربایسی باهاش در و دل کنم اما الان تو این موقعیت کسی رو پیدا نکردم.البته کسایی هستن که همیشه حرف زدن باهاشون سبکم میکنه اما تو این شرایط هیچکدوم در دسترس نبودن.کامپیوتر رو روشن کردم برای انجام تکالیف کلاس زبان...
  • رمز همون قبلیه است. شنبه 9 آذر 1392 12:21
  • ما هم رمز لازم شدیم... پنج‌شنبه 7 آذر 1392 14:02
  • سورپرایز بزرگ شنبه 18 آبان 1392 12:56
    خداجونم صدامو شنید و چقدرم زود جوابمو داد یه سورپراز و هیجان بزرگ...هفته ی پیش عقد خواهری بود.دوسه هفته ای سرگرم کاراش بودیم آقا داماد هم با وجود قیافه ی داغونش پسر خوبیه ایشالا که خوشبخت بشن... خدایا ازت مچکرم.خیلی خیلی خیلی زیاد. جریان عقدو مراسمات و متعلقاتشو ایشالاتو اولین فرصت تو یه پست جدید میزارم...
  • شیطنت های کوچک من2 شنبه 27 مهر 1392 18:44
    در راستای اهداف خروج از بحران روزهای کسالت بار و ایضا با الهام از کتاب "شیطنت های کوچک من" بر آن شدم تا از شما عزیزان،دوستان و خوانندگان روشن و خاموش دعوت به عمل آورم تا خاطرات شیطنت های دوران کودکی های خود را با ما در میان گذاشته و در شادی دور همی کوچکمان شریک باشید. قبلا از همکاری صمیمانه ی شما کمال تشکر...
  • boring days جمعه 19 مهر 1392 18:41
    این روزها اوقات و ساعت ها به غایت تکراری شده اند.هیچ اتفاق هیجان انگیزی هم رخ نمی دهد سورپرایزی هیجان زده ای چیزی شویم! همش اتفاقات تکراری روز های تکراری.یه نفر بچه ای به دنیا بیاورد یک نفر عروسی کند. یه مسافرتی چیزی! الان که فکر میکنم با خودم میگویم چه کله شقی ای کردم با مامان اینا نرفتم استانبول!حال که عکس هایشان را...
  • شیطنت های کوچک من شنبه 13 مهر 1392 12:26
    این اسم کتابیه که خانم نگار حقانی ذبیحی از میان 3500 نمونه در سطح مدارس ابتدایی مشهد مقدس انتخاب و گردآوری کرده و خودشون هم به شکل خیلی زیبا و جذابی تصویر گریش رو انجام دادن. دوست دارم چند نمونه اش رو که برام بیشتر جالب بود رو برای شما هم بذارم : من یک دفعه تفنگ خریدم وبه سمت خواهرم تیراندازی کردم و بعد خواهرم مرا به...
  • وقایع الاتفاقیه... دوشنبه 8 مهر 1392 12:07
    تو این مدت تقریبا یک ماهه اتفاقای زیاد افتاده.اول از همه اینکه به بابا پیشنهاد کار تو شهر تهران داده شد. و ما داشتیم روی بابا کار میکردیم که خدا وکیلی این بار اسباب کشی کنیم بریم تهران و از یه طرف ما یه هفته ی تمام بدون بابا و هیچ فامیلی اینجا تنها نباشیم و از طرفی هم بابا مجبور نباشه هر هفته این مسیر و بره و برگرده،...
  • بلاخره درست شد پنج‌شنبه 4 مهر 1392 17:58
    سلام سلام ویندوز رو عوض کردیم مشکل هم حل شد.این وبلاگ همچنان به حیات خودش ادامه میده.
  • یک عاشقانه آرام دوشنبه 1 مهر 1392 13:00
    همیشه توکتابخونه شون کتابی هست که تا مدتی تو رو سرگرم خودش کنه.کتاب جدیدی که اسمش وسوسه ات میکنه برش داری و ورقش بزنی "یک عاشقانه ی آرام "ه.نویسنده شم نادر ابراهیمیه کتاب با آشنایی گیله مرد کوچک با دختر آذری به اسم عسل از دامنه های ساوالان شروع میشه وبا زندگی و مبارزات اونها در سالهای بعد از انقلاب ادامه...
  • چرا نبودم دوشنبه 25 شهریور 1392 08:28
    سلام دوباره به همه دوستای گلم اممم....از کجا بگم... آها!از اینجا شروع شد که خواستم برای چک کردن وبلاگم وارد مدیریت بلاگ اسکای بشم‌...آماااا....با پیغام خطای سرور مواجه شدم.با خودم گفتم این بلاگ اسکای ننه نمرده(خدای نکرده)که اگه میخواست کاری بکنه که قبلش اطلاع میداد تا ما از قبل آمادگیشو داشته باشیم؛یعنی چی شده؟؟؟؟ یه...
  • سفر در زمان! جمعه 8 شهریور 1392 21:16
    نمی دونم شمام رسمتون هست یا نه اما ما گاهی وقتا برای شام نون پنیر هندونه یا خربزه ویا حتی طالبی می خوریم. امشبم داشتیم نون پنیر طالبی می خوردیم که یهو به ذهنم اومد که هی وای من یافته های جدید پزشکی چی میشه که میگه نباید میوه رو با غذا خورد!! گفتم بابا اشکالی نداره که ما داریم میوه رو همراه با غذا میخوریم! بابا:نه...
  • دعوای گربه ای پنج‌شنبه 7 شهریور 1392 20:40
    تو ماشین نشسته بودم منتظر بودم بابا بیاد.یهو دیدم بیرون توی یه قطعه ی خالی ساختمون دوتا گربه ی سیاه و سفید افتادن به جون هم قضیه از اینجا شروع شد که گربه سیاه کوچولوه داشت سینه خیز لای علف هرزا می رفت که یهو گربه سفیده دوتا جست زد و در کسری از ثانیه پرید رو گرده ی گربه سیاهه و ده بزن!!انقدر ناراحت شدم که میخواستم...
  • شعری از استاد شهریار چهارشنبه 6 شهریور 1392 17:20
    اینو شعرو که استاد شهریار در خطاب به انیشتین نوشته رو یکی برام ایمیل کرده بود من ازش خوشم اومد انشتن[انیشتین]! یک سلام ناشناس، البته می بخشی، دوان در سایه روشن های یک مهتاب خلیایی نسیم شرق می آید، شکنج طرّه ها افشان فشرده زیر بازو شاخه های نرگش[نرگس] و مریم از آن هایی که در سعیدیه شیراز می رویند ز چین و موج دریاها و...
  • خانمِ آقای دکتر یکشنبه 3 شهریور 1392 21:57
    کوچیکتر که بودیم یکی از دوستای دندانپزشک بابا بود که دندونامونو میبردیم پیشش.از اون موقع چیز زیادی یادم نیس فقط تنهاتصویری که توی ذهنمه مطبش که توی زیر زمین خونه شون بود و همیشه تو حیاطش دوتا ماشین بود یکی پاترول و اون یکی رو یادم نمیاد .واطاق انتظار! تا وقتی نوبتمون بشه چه آتیشا که نمیسوزوندیم .مامان میگه بعدم که...
  • اس ام اس نوشت... سه‌شنبه 29 مرداد 1392 20:34
    دایی جان یه اس ام اس برام فرستاده بودبسیار برایم جالب انگیز ناک بود،اس ام اس مربوطه این بود: دانشگاه احمدی نژاد بدون کنکور در رشته های زیر دانشجو میپذیرد: دروغگویی به زبان ساده کاربردهای پرونده سازی علوم توهم محور آمار و احتمالات تخیلی فیزیک هسته ی هاله ی نور مبانی نظری و عملی فرار از قانون اصول اختلاس سنگین مبانی...
  • بازآمدم شنبه 26 مرداد 1392 13:06
    ببین تورو خدا کارت گرافیک گرفتن نصب کردن به من نمیگن.یه ساعت داشتم دنبال کارت گرافیک قدیمی میگشتم!!!! هی من میگم برام یه لب تاب بگیرین می گن میخوای چیکار!!ببین از کیه کرکره مون پایینه!! هی نشستیم برسی رای اعتماد مجلسو به وزرا دیدیم هی حرف اومد واسه گفتن هی کامپیوتر نداشتیم. هی قاضی زاده اومد گفت بیسم یلله یرحمن یرحیم...
  • کوچولوها دوشنبه 14 مرداد 1392 23:02
    خوندن یه مطلب توی یه وبلاگ منو به یاد یه اتفاق خیلی شرین توی تجربه ی چند روزه ی کاریم انداخت. چند روزی رو که به یه مهد کودک می رفتم یه بچه ی 8 ماهه رو که اسمشم سخت بود و الان یادم نمیاد آوردن که از همون موقع که مامانش پاشو از مهد میذاشت بیرون جیغ می کشید و گریه می کرد تا وقتی مامانش برگرده. یه روز که دیگه این گریه ها...
  • رابطه آدمها با سریالها جمعه 11 مرداد 1392 20:02
    آدما مثل سریال میمونن: بعضیا هستن که زمانهایی که بیکاری و کانالهای دیگه چیزی پخش نمی کنه، میشینی تا وقت زودتر بگذره و شاید چیز جالب توجه ی توش پیدا شه ولی انقدر کسالت بار و بی محتوان که مجبور میشی یا تلوزیون و خاموش کنی ویاکانال و عوض کنی. بعضیا هم هستن که به خاطر رنگ ولعابش میشینی پاش و آخرش میفهمی طبل توخالی بیش...
  • پول دولت! سه‌شنبه 8 مرداد 1392 18:30
    تومراسم شب احیای حرم امام رضا(ع) حجت السلام والمسلمین دکتر رفیعی می فرمایند:(نقل به مضمون) همه جا پر از بی حجابیه:توی فرودگاها، تو خیابونا،تو ادارات،حتی توی ادارات دولتی. پول دولت و میخورن بی حجابی می کنن. حالا من درباره ی خوب یا بد بودن بیحجابی بحث نمی کنم ولی اینجا یه سوال مطرح میشه: دولت، پول از کجا میاره؟ 1)ارث...
  • ایمان بیاوریم به پایان فصل سرد دوشنبه 7 مرداد 1392 19:34
    توی این ماه مبارک و تو این شبهای عزیز توی مصر و سوریه و عراق ،درست تو خط مقدم اسراییل مسلمونا دارن همدیگه رو میکشن بدون اینکه حتی خونی از دماغ یکی از اسراییلی ها بیاد.توی این کشت و کشتارا کی بیشتر از همه نفع میبره؟ همه ی اینا منو یاد این حرف پیامبرمون میندازه که گفت بعد از من امتم 70فرقه میشن .آیا اینا غیر از تبعات...
  • شکر گزاری می نماییم. یکشنبه 6 مرداد 1392 19:21
    این چند روزی که دادش بزرگه برگشته و خونه است احساس انرژی و اعتماد به نفس مضاعفی می کنم و حتی احساسات و استعدادامم شکوفا شدن.اصلا وقتی داداشا خونه نیستن آدم احساس خمودگی وکسالت میکنه نه کسی هس سر به سرش بذاری روش کنکفو و نانچیکو تمرین کنی.وقتی چیزی میپزی ذوق کنه و تعریف کنه.موهاتو که کوتاه کردی بهت بگه بامزه شدی. وحتی...
  • !!! چهارشنبه 2 مرداد 1392 17:24
    دکتر مهدی سلطانی سروستانی بگو خب لیسانس بازیگری از دانشکده هنرهای زیبا (دانشگاه تهران) فوق لیسانس کارگردانی از دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر دکترای تئاتر از دانشگاه آوینیونAvingon فرانسه عضو هیثت علمی گروه تئاتر دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران این بابا گوشی رو سر و ته میگیره "بگو خب"!!
  • شاطر یاس دوشنبه 31 تیر 1392 23:48
    امروز بعد از مدتها باز هم نون افطار و کماج پختم.اینبار خوشبختانه موفق شدم ازش عکس بگیرم. +با راهنمایی آرتیمیس عزیز تونستم عکسا رو به اینجا انتقال بدم.دستت درد نکنه خانمی. نون کماج: نون افطار
  • بابای همه فن حریف سه‌شنبه 25 تیر 1392 18:38
    از بچگی تا الان وشاید همیشه بابام برام یه آدم همه فن حریف بوده که جواب سخت ترین سوالاتمم میتونستم بپرسمو بهترین جواب رو بگیرم.هر کاری بخوای از کار فنی مکانیکی گرفته حتی پزشکی همیشه یه کمکی بهت میکنه.حتی تو آشپزی وخیاطی هم دستی داره و این مهارتها رو فقط توی چند ماه که به رسم و عادت قدیمیا شاگردی خیاط و آشپز رو کرده یاد...
  • 124
  • 1
  • صفحه 2
  • 3
  • 4
  • 5