روز مادر مبارک


آسمانی پر از ستاره، دشتی پر از گل،
تقدیم به آنی که بهشت زیر پایش جا دارد
به مادرم...
که مهرش تا ابد در دلم جای دارد.

مامانم دوســـــــــتت دارم بیشتر از هر کسی توی دنیا!http://mahsae-ali.blogfa.com

خدایا همیشه تنش سالم باشه و سایه اش بالا سرمون!الهی آمین.

به همین مناسبت

این  منو قُلم!

اینم شاهکار یه کارگری که عاشق شده.

این چی میگه!!

روزی که سلول های خاکستری مغزم جر خورد!

روایت است که در یک پیکنیک خانوادگی در کوهپایه های کلیمانجارو مادر و دختری به این کشف نائل شدندی که گر چای را هورت کشی ،چای در مسیر لیوان تا دهان خنک شدندی وزحمت فوت کردن را کم میکنندی . و همانا با این کشف افتخار دریافت عنوان مادر،دختر شایسته را از آن خود کردندی !


-----------------

+الهی یهو کامپورترت نپکه صلوااات!اللهم صلی علی محمد وآل محمد

آرزو نوشت:1)میخواهم مربی بشوم زودتر.بعد با بچه ها کلی کار کنیم.بازی کنیم نقاشی بکشیم.فقط میترسم دوباره اونا رو ببینم جو گازم بگیره خودمم بچه شم بعد یکی پیدا نشه بیاد جمعمون کنه!!

دوستم یکی دوماهیه تو یه مهد کار میکنه ماجراهاشو که تعریف میکنه منم هوایی میشم!!خب چیه منم دل دارم!


یا مهدی ادرکنی

من ازاشکی که می ریزدزچشم یارمی ترسم
ازآن روزی که اربابم شود بیمارمی ترسم
همه ماندیم درجهلی شبیه عهد دقیانوس
من ازخوابیدن منجی درون غار می ترسم
رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم فرزند
من ازگرداندن یوسف سر بازار می ترسم
همه گویند این جمعه بیا ، امّا درنگی کن
ازاین که باز عاشورا شود تکرارمی ترسم
شده کارحبیب من سحرها بهر من توبه
ز آه دردناک بعد استغفار می ترسم
تمام عمر،خود را نوکر این خاندان خواندم
از آن روزی که این منصب کند انکار می ترسم
شنیدم روز و شب ازدیده ات خون جگر ریزد
من از بیماریِ آن دیدۀ خونبار می ترسم
به وقت ترس و تنهایی تو هستی تکیه گاه من
مرا تنها میان قبرخود نگذار می ترسم
دلت بشکسته از من لکن ای دلدار رحمی کن
من ازنفرین و ازعاق پدر بسیارمی ترسم
هزاران بار رفتم از درت شرمنده برگشتم
زهجرانت نترسیدم ولی این بارمی ترسم
دمی وصلم،دمی فصلم،دمی قبضم،دمی بسطم
من از بیچارگیّ آخر این کارمی ترسم
جهان را قطرۀ اشک غریبی می کند ویران
من ازاشکی که می ریزد زچشم یار می ترسم
مهدی بقایی

why

پست پایینی هیچ کامنتی نداره؟

خب اگه بده اگه خوبه اگه نظری ندارین بگین خب این سکوت تلخ یعنی چی؟؟؟؟؟

کامنت زوری وگیریم!!ها ها ها!

خودشناسی

اعتراف میکنم من هم مثل خیلی از آدمها بعضی اوقات دوست دارم به هر طریقی شده بدونم بقیه درباره ی من چی فکر میکنن، به نظرشون چطور آدمی هستم.ولی سعی میکنم این سوال رو مستقیم ازشون نپرسم .

یک بار خواستم به صورت غیر مستقیم  به تفکرات چند نفر ار دوستام پی ببرم.یک پیامک فرستادم و چندتا سوال غیر مستقیم:دی پرسیدم .یکیشون که در جواب گفت:یاس!تو به بیماری عاشق شدن مبتلا شدی هر چه سریعتر به یه دکتر مراجعه کن!

ولی بقیه جوابهایی دادن که تا حدودی ذهنیتاشونو در باره ی من انعکاس می داد.

تا اینکه بعد از خوندن یکی دوتا پست که از خواننده ها خواسته بودن درباره ی ذهنیتشون راجب به نویسنده بنویسن به فکر فرو رفتم!!اینجوری!!

بعد با خوندن یه قسمت از پست پسرک زیادی که بعد هم به عللی نا مشخص حذف شد به نتیجه ی خیلی جالبی رسیدم در حد کشفیات ارشمیدس!اینکه من خودم درباره ی خودم چی فکر میکنم!اصلا من چقدر واقعا خودمو میشناسم!ساده تر بگم چقدر به خود شناسی رسیدم!بعد این جمله به ذهنم اومد که "انسان همانا با خودشناسیه که به خدا شناسی میرسه"

پس حتما کار ساده ای نیست. شاید به خاطر اینه که دوست داریم بدونیم دیگران چه برداشتی از ما دارن .مثل بازی فوتبال که کسانی که تماشاچی هستند و از خارج زمین بازی رو میبینن بهتر میتونن نکات ضعف و قوت رو ارزیابی کنن.شاید اصلا به همین خاطره که پیامبر (ص)هم می فرمایند که مومن آیینه ی مومنه!

و در نهایت به این کشف بزرگ نایل شدم که:اگه اینجوری به قضیه نگاه کنیم حتما آدم انتقاد پذیری هم خواهیم بود.

و رد آخر خوشحال میشم ذهنیتتون رو راجب من بگید!

گوهر خود را هویدا کن، کمال این است و بس

                                   خویش را در خویش پیدا کن، کمال این است و بس