گزارش یک روز اردیبهشتی

برای شرکت در پاره ای از فعالیت های فوق برنامه ی دانشگاه هنوز تسویه حساب نکردم وامروز هم رفته بودم دانشگاه برای استفاده از استخرش که حتی یک بار هم در طول تحصیل ازش استفاده نکرده بودم والان میفهمم که چه موقعیتی رو ازدست دادم.

بگذریم.

دانشگاه پر بود از بنر برنامه های بسیاری برای امروز از جمله حضور آقای ولایتی وجلسه ی پرسش و پاسخ. معلوم بود که حضور اوشون نزدیک انتخابات برای چیه. درحالیکه تلوزیون ملی عزیز ما دائما هرگونه تبلیغات قبل از موعد مقرر  برای انتخابات رو غیر قانونی اعلام میکنه!

خلاصه این حس کنجاوی ما به شدت! تحریک شد که برم ببینم چند نفر رفتن و چه خبره و قس علی هذا.

از اونجایی که مدتها بود از تالار شفایی برای اینجور برنامه هااستفاده می شد بدون توجه به مکان برگزاری رفتم تالار شهید شفایی که  برنامه  ای با موضوع دوستی های قبل از ازدواج اونجا برگزار بود!گفتم شاید برنامه ی آقای ولایتی کنسل شده یا چی.خلاصه یه چند دقیقه نشستم. زمان ما که هر برنامه ای بود معمولا بیشتر از نصف سالن پر نمی شد ولی این بار تعداد خیلی زیاد بود ومیخواستن طبقه ی بالا رو هم باز کنن. آقا این سخنران برنامه هم تا دهنشو باز میکرد یه چی بگه دوستان عزیز شروع میکردن دست و جیغ و هورای بلـــــــــــند!بنده هم که در اون لحظات تو مود این برنامه ها نبودم پاشدم که برم به برنامه ی استخرم برسم که دوباره یه نگاهی به بنرها کردم و فهمیدم که ای دل غافل برنامه آقای ولایتی توی تالار وحدت هستش.خلاصه خیلی تند و سریع خودم رو به مکان برنامه رسوندم.

برخلاف تصورم که فکر میکردم اونایی که اهل برنامه اومدن هستن احتمالا رفتن سالن شفایی ،تالار وحدتم پر پر بود و جایی برای نشستن نبود.جالب اینکه اونور نصف بیشتر خانما بودن واینجا آقایون! خلاصه سرتو دردنیارم منم رفتم اون جلو نشستم روی پله ها که آقا هر چی دوربین و عکاس بود هی اومد از ما عکس انداختن! مشهور شدیم رفت دیگه . اگه امروز تلوزیون تماشا کنید احتمالا منو هم خواهید دید بله!اگه حدس زدید کدومش منم!

بله برنامه شروع شده بودو آقای ولایتی  هم داشتن صحبت میکردن و فضا بسیار محترمانه و سنگین بودو جیک هیچ کسم در نمی اومد.

بلاخره نوبت به پرسش و پاسخ رسید. اولش یه آقایی که منم میشناختم و از بچه های بسیج مرکز بود اومدو چند تا حرف قلمبه سلمبه از خودش در وکردو رفت نشست.خلاصه آقای ولایتی هم  یه جوابی دادن که واقعیتش اصلا من نفهمیدم چه ربطی به اون چیزی که اون آقا پرسیده بود داشت.یه سوالم از اونایی که کتبی نوشته بودن پرسیده شد که آقای ولایتی گفتن جمعش کنیم پاشیم بریم که موقع اذانه.مجری برنامه گفت آقا هنوز نیم ساعت تا اذان مونده.آقای ولایتیم که نه آقا ساعت یکه پاشید ،پاشید بریم نماز.بعد مجریم برگشت گفت.آقا شما اذان نگفته نماز میخونید؟بعد آقای ولایتی یه نگاهی بهش کرد و در حالیکه شدیدا در تنگنا گیر کرده بود :یعنی نهارم نخوریم؟باشه بذار اذان بگه معلوم میشه کدوممون راست گفتیم.بعد مجری گفت:نه آقا برنامه تا1/30!

بعد از اون پشت یه پسری داد زد به ترکی گفت:فلانی بذارم منم بیام سوالمو بپرسم برم دیرم شد!

بعد یه بل بشویی اونجا راه افتاد های و هوی حالا همه ی دوربینا چرخید اونور.بعد که صدا ها خوابید یه پسره اومد ولایتی رو شست و رفت و گذاشت تو تاقچه رفت. بهش گفت نکنه شمام خواص بی بصیرت شدین واینا بعد بچه ها کف و سوت و...آخرشم گفت دوستان دانشجو همچون نی باشید که ناله ها از شما برخیزد . همه دست زدن. بعد وقتش تموم شد رفت نشست.ولی من فکر میکنم دیگه نبینیمش.الله اعلم!

آقای ولایتی هم جوابی مرقوم فرمودن و مهم زمان حال افراده و...

خلاصه اینطوری شد که یخ جمع آب شد و شروع کردن دست وجیغ و هورای بلند.آخرشم وقت اذان شد و نذاشتن اون برادرمون که اسمم نوشته بود و وسط جلسه هم وقت خواسته بود صحبت کنه!!

آها یادم رفت نوشت:ته تغاری امروز رفته بود مدرسه .کلاسارو به صورت خود جوش تعطیل کرده بود و برگشته بود خونه!صبح که بیدار شدم دیدم خونه است.گفتم مدرسه تعطیل شد؟گفت :تعطیلش کردم.گفتم چه جوری ؟گفت واستادم دم در مدرسه بچه ها که اومدن دست همه شونو گرفتم سوار اتبوسشون کردم برشون گردوندم خونه شون .

نظرات 8 + ارسال نظر
آسیه سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1392 ساعت 20:54 http://neveshtehayea30.blogfa.com

افرین به خواهر محترم که خود جوش دست به همچین کار بزرگی زده

یﻻه من یه همچین آدم خود جوشیم

خبرنگار سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1392 ساعت 21:13 http://ghasedake90.mihanblog.com

تصفیه حساب = تسویه حساب ؟؟؟

خبرنگار سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1392 ساعت 21:14 http://ghasedake90.mihanblog.com

بعدا میام میخونم . . .

تا تو بیای برم یه باز بینی بکنم متنو!

محمد سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1392 ساعت 21:49 http://www.akhavanmohamad.blogfa.com

حالا چی گفتن جناب ولایتی؟

چیزای زیادی گفت موضوع جلسه سیاست خارجی بود!

آرتمیس سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1392 ساعت 23:09

در نهایت استخر نرفتی ؟

نه متاسفانه تا من برسم سانس آزادش تموم شد!

خبرنگار چهارشنبه 18 اردیبهشت 1392 ساعت 15:53 http://ghasedake90.mihanblog.com

تصفیه نه فرزندم .تسویه
برگذار نه دلبندم ،برگزار
صوت نه مجید جان،سوت
اتبوسشون همون اتوبوسشونه دیگه .نه ؟؟؟


آقای ولایتی ،ولایتی هستند آیا ؟

درستش کردم دیگه!
خب حالا یه جا اشتباه شده دیگه سخت میگیری
با تشکر از خبرنگار عزیز،درست شد.
دوتاشم درسته ها فکر کنم!


شما چی فکر میکنید؟

یاسمین چهارشنبه 18 اردیبهشت 1392 ساعت 19:55 http://http://sharifipour1371.blogfa.com/

A-R-I-Y-A پنج‌شنبه 19 اردیبهشت 1392 ساعت 19:10 http://yad-e-ayyam.mihanblog.com/

دیدی چی شد ؟ من چن تا سوال داشتم ازشون . کاش بودم و میپرسیدم .
خدا به داد پروردگار برسه با این کاندیداها
ایول به ته تغاریتون
یاسی با این پستت یاد زمان دانشجویی خودمون افتادم . خاطرات برام زنده شد . وقتی آقایون میومدن سالن تالار وحدت که هیچی رو در و دیوار محوطه ی بیرونشم مثه مور و ملخ دانشجو بود

سلام علیکم آریا بانو
انشاالله در ایام انتخابات بیشتر دیده میشن.شماهم میبینیدشون سوالتونم میپرسید.
امان از این کاندیداها یاشیخ امان!

یادش واقعا بخیر من که در طول دوران دانشجوییم غیر از اوقتی که میر حسین اومدن همچین صحنه ای ندیدم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد