روزهای انتظار

هفته ی گذشته روزهای پرکاری رو سپروندم.اول هفته که به کلاسهای آشپزی گذشت.روزای بعد رو هم به چند تا مهد کودک اطراف منزل سر زدم که یکشونم گفت که آخر هفته برم وبه مربی احتیاج دارن.ماهم با شور و شوق فراوان رفتیم دیدیم 4 تا بچه ی دو سه ساله ان که باید تا وقتی مامانشون از سر کار برمیگرده نگهشون داریم و سرگرمشون کنیم.ولی خیلی بچه های شیرین گوگول مگولیی بودن یکیشون که یه دختر بامزه بود به اسم سلوا وخیلی شبیه دختر همسایه ی کلاه قرمزی بود  موهاشم خرگوشی بسته بودن با این تفاوت که هر چی بهش می گفتی میگفت نه!

سلوا بیا اینجا:نه!سلوا نرو بیرون:نه!سلوا نقاشیتو بکش:نه!ولی آخرش بلاخره از محبت خارها گل شد و به صلح رسیدیم و آخرشم که داشتم برمیگشتم خونه، پرسید داری می ری؟فرداهم میای؟ولی خب دیگه فردایی در کار نبود.دلم براشون تنگ میشه!

روز بعدش هم نون افطار و پیراشکی رو پختم که با سختی هایی که داشت و با وجود اینکه سعی کردم تمام نکات رو رعایت کنم باز هم خوب از آب در نیومد و اصلا پف نکرد و وقتی می خوردیش سر دلت گیر میکرد و پایین نمی رفت .امروزم به مامان گفتم که دیگه نمی رم.تمام.

الانم باید پاشم برم یه سر به مهد کودک دانشگاه بزنم ببینم چی شد بلاخره مربی میخوان برا سال دیگه یا نه. خیلی جای تمییز و منظمیه مدیرشم خیلی با پرستیژه نمی دونم منو که سابقه ی کار ندارم برمیداره یا نه ولی اگه بشه خیلی خوب میشه.

نظرات 4 + ارسال نظر
خبرنگار شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 13:09 http://ghasedake90.mihanblog.com

منتظر خبرای خوبیم

ایشالا

آرتمیس شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 15:53

روزاهای ؟
موفق باشی

مرسی تصحیح شد.
خیلی ممنون

پسر قد بلند یکشنبه 5 خرداد 1392 ساعت 00:20 http://ambers.blogfa.com

خخخخخخخخخ
من بچه بودم وقتی بردنم مهدکودک 5 دقیقه بعد مامانم خونه بودم
مامانم همینجوری من نیگاه میکرد میگفت تو چه جوری اومدی تا اینجا
خخخخخخ
فررار کرده بودم
ضمنا اون کلمه پیراشکی هم تصحیح کن شاید مزش بهتر بشه

چه جالب جی پی اس سر خود بودی احتمالا
یا شایدم بوی مامانتو کشیدی رفتی!
یا شایدم یواشکی مامانتو تعقیب کردی!

من مهد کودک که میرفتم هیچ وقت بهونه ی مامانمو نمی گرفتم ولی وقتی رفتم اول ابتدایی همش به مامانم میگفتم وایسه تو حیاط نره اونم بهم قول داد منتظر میمونه ولی زنگ تفریح دیدم رفته تازه برگشتنی هم منو خواهرم تنهایی برگشتیم خونه!

منظورت کدوم یکیه؟!

آسیه دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 15:51 http://neveshtehayea30.blogfa.com

آی کیف میده توو مهدکودک کار کردنفقط وقتی برمیگردی خونه فکر کنم توان هیچی نداری

آره واقعا.
من که سبکی قشنگی حس میکنم بعدش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد