دعوای گربه ای

تو ماشین نشسته بودم منتظر بودم بابا بیاد.یهو دیدم بیرون توی یه قطعه ی خالی ساختمون دوتا گربه ی سیاه و سفید افتادن به جون هم قضیه از اینجا شروع شد که گربه سیاه کوچولوه داشت سینه خیز لای علف هرزا می رفت که یهو گربه سفیده دوتا جست زد و در کسری از ثانیه پرید رو گرده ی گربه سیاهه و ده بزن!!انقدر ناراحت شدم که میخواستم پیاده شم جدا شون کنم!!نزدیک بود گربه سیاهه گردن گربه سفیده رو بکنه!آخرم گربه سیاهه تونست خودشو از دست گربه سفیده نجات بده و بدوه بره!گربه هام گردن کلفتی میکنن!!عجب دوره زمونه ای شده!

                                                               youre kidding right icon

نظرات 6 + ارسال نظر
نسترن جمعه 8 شهریور 1392 ساعت 14:04 http://donyayenastaran.blogfa.com

دعوا دعوا سر مربا

آخرش نفهمیدم سر چی دعواشون شد!!

آسیه جمعه 8 شهریور 1392 ساعت 16:00 http://neveshtehayea30.blogfa.com

از چیزی که نفرت دارم گربه هست...
خاطره خوبی ازشون ندارم

ولی من گربه ملوس دوست دارم!!
البته به شرطی که باهم دعوا نکنن!!

پسرک زیادی جمعه 8 شهریور 1392 ساعت 21:27 http://sigarblack.blogfa.com/

تو زندگی خصوصی بقیه دُخالت نکن!!!!

خصوصی نبود که دیگه،اومده بودتو ملاعام!

خبرنگار شنبه 9 شهریور 1392 ساعت 23:39 http://ghasedake90.mihanblog.com

محمد سه‌شنبه 12 شهریور 1392 ساعت 10:36 http://www.akhavanmohamad.blogfa.com

من که از گربه ها اصلا خوشم نمیاد.
آب زیر کاه هستن.

واقعا تاحالا دقت نکرده بودم

ذفرون پنج‌شنبه 14 شهریور 1392 ساعت 14:11

اینا که گفتی بیشتر به پلنگ می خوردن

آره والا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد