آرزویی که به‌واقعیت پیوست...

همیشه آرزوها برای نرسیدن نیست.

بطور مثال وقتی بچه بودم تخمه شکستن خیلی سختم بود با اینکه خیلی مغز تخمه دوست داشتم‌مخصوصا تخمه ژاپنی شکستنش برام مثل عذاب الیم بود.همیشه آرزوم بود یکی باشه مثل مامان  بدون خستگی تخمه ها رو پوست بگیره و بریزه کف دستم تا با خون جیگر مجبور نباشم دونه دونه بشکنم و بخورم.وقتی برای اولین بار از تلوزیون تبلیغات تخمه آفتاب گردون پوست گرفته رو دیدم اولش باور نمی کردم آرزوی دوران کودکیم بر آورده شده باشه!!(اصلا اشک تو چشام جمع شد!!دی).اما کم کم  فراگیر شد و الان دیگه تقریبا تو هر سوپرمارکتی یافت میشه.

فقط الان دارم فکر میکنم.کی این همه تخمه رو دونه دونه پوست میگیره و‌میریزه تو بسته ها.شاید یه سالن بزرگیه که گوش تا گوش نشستن٬ خرچ‌خرچ دارن تخمه میشکنن میریزن تو بسته ها!!فک کن!!!

نظرات 4 + ارسال نظر
افسون شنبه 25 مرداد 1393 ساعت 12:22 http://pezeshk93afsoon.mihanblog.com

کلا کودکی دورانی داشت برای خودش
از آرزوهای اون دوران تا دغدغه های ریز و درشتمون ......

روزای شیرین با آرزوهای ریز و درشت...

ربولی حسن کور شنبه 25 مرداد 1393 ساعت 17:56 http://rezasr2.blogsit.com

سلام
یادم افتاد به روزی که توی یه فروشگاه بودم و همون موقع براشون جنس آوردند
صاحب مغازه پرسید چرا تخمه مغز کرده نیاوردین؟
راننده هم گفت آخه همه کارگر افغانی هامون که تخمه مغز می کردند رفته بودند مرخصی!

وییییییی
گند زده شد به رویاهای کودکیم!!

یاسمین سه‌شنبه 28 مرداد 1393 ساعت 23:53 http://http://sharifipour1371.blogfa.com/

آرتمیس یکشنبه 16 شهریور 1393 ساعت 22:56

آرزوهای کودکی

ولی مزه مغز تخمه اماده به خوشمزگی وقتی خودت میشکنی نیست



آره منم جدیدا به این نتیجه رسیدم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد