آدم آینده نگر!

من خودم یه سرى اهداف کوتاه مدت دارم، یه سرى اهداف بلند مدت٬

براى کوتاه مدتا وقت ندارم براى بلند مدتا حوصله، اینه که زیاد چایى میخورم...

دوکلوم حرف گیر کرده تو گلو..

معاشرت با بعضیا مثل بازی با آندرویدههمش استرس داری نکنه ٬از یه جایی که انتظارشو نداری بندازتت تو تله و حالتو بگیره!


+عاقل نباش تا غم دیوانگان خوری

دیوانه باش تا غم تو عاقلان خورند...

خاطرات تعطیلات عید نوروز امسال

سلام به همه

امیدوارم همه تا به اینجا سال خوبی رو پشت سر گذاشته باشید و تعطیلات عید هم بهتون خوش گذشته باشه.

واما بگم از تعطیلاتی که من داشتم.قبلا وقتی از دیگران میشنیدم که دل خوشی از تعطیلات عید ندارن تعجب میکردم.ایام عید برای ما همراه بود با دیدن اقوام نزدیک بعد از ماه ها مثل خاله ها یا دایی ها و یا مسافرت به جاهای خوب٬ به خاطر همین همیشه حال و‌هواشو دوست داشتم.اما امسال هر سیزده روز عید رو خونه بودیم و تقریبا هر روز هم مهمون داشتیم مهمونایی که باهاشون رو دربایستی داریم.خواهری هم بیشتر روزا خونه ی پدری آقای الف بود و سخت ترین قسمت همین قسمت بودچون من قبلا پیش خودم فکر میکردم که امسال با وجود اضافه شدن یه عضو جدید به خونواده عید زیباتری رو همراه با گشت و‌گذار داشته باشیم.اما زهی خیال باطل.البته سیزده بدر و تونستیم همه با هم بریم باغ و خیلی هم خوش گذشت.توی ایام عید خاله اینا هم به رسم هر سال اومدن تبریز اما اونام از این همه رفت و آمد مهمون معذب بودن‌ونتونستیم مثل هر سال گردش بریم و فکر کنم خیلی بهشون نچسبید.خلاصه عید متفاوتی رو پشت سر گذاشتیم.تو این روزا داداش وسطی هم که ساکن تهران هست اینجا بود و داشتیم برای زن گرفتن ایشون هم برنامه ریزی می کردیم یه جایی هم که مامان قبلا در نظر گرفته بود زنگ زدیم اما خونه نبودن و رفته بودن مسافرت.دعا کنید کار این داداشی ماهم زود تر راه بیافته و سر و سامون بگیره.عروسی خواهری هم افتاد۲۳خرداد که داداش بزرگ  ما و هم داداش آقای الف از ترکیه برگردن.آبجی میخواد یه جشن مختصر گرفته بشه و به جاش یه مسافرت برن که اون هم هنوز قطعی نشده کجا.خودش دوست داره یه سفر عمره برن البته از اول هم قرارشون همین بود اما هنوز نتونستن جایی برای ثبت نام و اعزام سریع پیدا کنند.ایشالا که اونم جور بشه و به سلامتی برن سر خونه زندگیشون.این روزها هم بعد از راهی کردن آخرین مهمون عید٬جنب و‌جوش  برای تدارک اسباب و لوازم رفتن آبجی به خونه ی خودشون جاریه.این حال و هوایی رو که زندگی توش موج میزنه رو دوست دارم.

سال نو مبارک

دختر خانما:

سال 93 سال اسب، شاهزاده ها از راه برسن صلوااات


سال نو مبارک


              

دوقلوها و دیگر هیچ....

یک بار یکی از دوستان از من خواست درباره ی دوقلوها بنویسم.

باید بگم که ما از نوع نادر دوقلوهای غیر همسان هستیم که اسم علمیش میشه دوقلوهای دو تخمکی٬ که شباهت اندکی به هم در اندازه ی دوخواهر هم خون دارن.بر خلاف دوقلوهای همسان که با هم مو نمیزنند و برای تشخیصشون از همدیگه باید یه نشونه یا علامتی بذاری.

جزو لاینفک اولین مصاحبت با هر شخصی بعد از اینکه فهمیدن خواهر هستیم:

_کدومتون بزرگترید؟

_دوقلوییم.

_واااقعا!!!اصلا شبیه هم نیستید!!

_ما دو قلوهای ناهمسانیم.به اندازه ی دوتا خواهر که شبیهیم٬نه؟

_چرا چشماتون شبیه همه یکم هم پیشونیتون ولی اصلا به نظر نمیاد دوقلو باشید.

بعد هم یه خاطره از دوقلوهای همسانی که حتی پدر و مادرشون هم نمی تونستن بشناسنشون تعریف میکنن!

اتفاقا همین چند وقت پیش باخواهری رفته بودیم دکتر.آقای دکتر یه آقای مسنی بودن که از سمعک استفاده میکردن و برای مشاهده ی دقیق تر عینک به چشم میزدن.بعد از دیدن دفترچه بیمه و شباهت اسم فامیل ازخواهرم پرسیدن  خواهرید؟

_بعله

_تو بزرگتری؟

_دوقلوییم.

_نه شما دوقلو نیستید.

_چرا آقای دکتر ما دوقلوییم!!

_نه دوقلو نیستید!!

_Oo

_وقتی دقت میکنی یه شباهت های جزیی در حد دختر خاله یا دوتا خواهر هست.ولی دوقلو نیستید!!!

این امر موجب شد تا ما در رابطه با این قضیه به طور جدی تری با والدینمون صحبت کنیم زین رو بعد از رسیدن به خونه از مامان به طور جدی پرسیدیم:مامان راستشو بگو ما دوقلوییم؟مطمن اید مارو تو بیمارستان عوض نکردن و اشتباهی بهتون ندادن.وبا پاسخ لنگه دمپایی مامان مواجه شده و کاملا توجیه شدیم!!

واما در رابطه با ارتباط تله پاتی با همدیگه باید بگم یه چیزایی مثل فکر کردن به یه چیز در آن واحد وحدس زدن اینکه تا چند دقیقه دیگه خواهری بر میگرده خونه رویت شده.که نمیدونم تله پاتی محسوب میشه یا نه.مثلا همین چند وقت پیش آخر شب همینطوری بیخودی رفتم آشپز خونه و سماور و پر آب کردم و روشن کردم.بعد باخودم گفتم این وقت شب چرا سماورو روشن کردم؟؟؟بعد از چند دقیقه خواهری با همسر محترم تشریف آوردن و اتفاقا هوس چای کرده بودن.

البته من بعد از ازدواج خواهری پی به این نیروی پنهان بردم ولی خواهری میگه من خیلی وقته که از این نمونه ها برام اتفاق میافته.

دیشب هم مادر شوهر خواهری عیدیهاشو آوردن و بعد هم کلی مسخره بازی به اتفاق هم در آوردیم و عکس گرفتیم و خندیدیم.بعد هم فشفشه هایی که خواهری خریده بود رو تو بالکن روشن کردیم که همه ی دودش اومد تو خونه و خفه شدیم.جاتون خالی.

آیا دروغ گویی کار پسندیده ایست؟

یه سوال٬

شما به این بیت شعر که میگه؛هرکس بد ما به خلق گوید/ما خوبی او به خلق گوییم/تا هردودروغ گفته باشیم؛اعتقاد دارید.؟تاحالا شده که این رویه رو پیش بگیرید؟نتیجه اش چی بوده؟

تولدت مبارک کوچولو

بچه ها مید‌ونستین ۹ اسفند تولد یه سالگی وبلاگ نوپای عزیز من بود؟

ببخشید کوچولو که یادم رفت.اون اولا انقدر که میخواستم قشنگ نبودی ٬گاهی فراموشت کردم کم کم بهت عادت کردم.الانم میخوام بگم:دوست دارم...

تولدت مبارک.    

                                

اینم یه کیک تولد لیمو شیرینی که زود نخوریش تموم شده!

                                                            

جبر یا اختیار

یه وقتی هست که چشمت یه چیزی رو گرفته٬یه وقتی هم هست که باید از بین چندتا چیز یکی رو انتخاب کنی٬خیلی فرق داره٬

اینجاست که علامه جعفری(ره) فرمودن٬

ما در دایره ی جبر مختاریم.

گرفتی مطلبو؟

نکته!!

بنویس نکته ی کنکوری:

سبزی پاک کردن خسته کننده ترین کار دنیاس؛وقتی امتحان داری میشه لذت بخش ترین کار!!

سوال:

موجودی که با شولت آخرین سیستم میاد سبدکالا دریافت کنه چی نامیده میشه؟

رحمت الهی...

از روز آخری که تو مشهد بودیم٬مریضم.روز آخر مشهد مسموم شدم .روزی که رسیدیم خونه سرما خوردم واز دیروز هم...

این حدیث رو از یکی از معصومین شنیدین که میگن خداوند به قدری رؤف هست که نمیگذاره چهل روز بر مومن بگذره وبه بلایی مبتلانشه.چون بلاهایی که برما وارد میشه موجب پاک شدمون از گناهان میشه.الان من تو این فکرم که یعنی ایشالا دارم تطهیر میشم دیگه!ایشالا... ایشالا...